-
من آن گلبرگ مغرورم، که می میرم ز بی آبی
دوشنبه 16 فروردین 1395 23:19
من آن گلبرگ مغرورم، که می میرم ز بی آبی ولی با خفت و خواری، پی شبنم نمی گردم ز هوشیاران عالم، هر که را دیدم غمی دارد دلا دیوانه شو، دیوانگی هم عالمی دارد موی سیاهم بِرَهت کرده ام سپید تا که نگویند نیست بالاتر ز سیاهی رنگ پیری آن نیست بر سر بزند موی سپید هر که این معنا نداند واقعا پیر است شاعر: علی اصغر شهبازی
-
تک بیتی های ناب و زیبا
دوشنبه 16 فروردین 1395 23:00
عمری گذشت و ساخته ام با نداشتن ای دل! چه خوب بود تو را هم نداشتم... سعید بیابانکی ما قـُــوّت پرواز نــداریم، وگــــرنه عمریست که صیاد شکسته ست قفس را رفیع مشهدی اگر پند خردمندان به شیرینی نیاموزی فلک این پند به تلخی بیاموزد تو را روزی (صائب تبریزی) تو به حالِ من مسکین به جفا می نگری من به خاک پایت، به وفا می نگرم...
-
بس حلقه زدم بر در و حرفی نشنیدم
دوشنبه 16 فروردین 1395 00:03
بس حلقه زدم بر در و حرفی نشنیدم من هیچکسم یا که درین خانه کسی نیست؟ بیدل شیرازی
-
نامی از خویش در جهان بگذار
یکشنبه 15 فروردین 1395 23:52
نامی از خویش در جهان بگذار زندگانی برای مردن نیست ناظم هروی
-
تک بیتی های زیبا
یکشنبه 15 فروردین 1395 23:42
ز هشیاران عالم هرکه را دیدم غمی دارد دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد آقا بیگ م گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد گفتا خموش حافظ، کاین غُصه هم سر آید حافظ خاموش مکن آتش افروخته ام را بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم فاضل نظری خود را خراب ساز و مکن خانه ای خراب یعنی که تا غبار توان شد صبا مباش جلال اسیر
-
من در روزگاری تیـــره زندگی میکنم
یکشنبه 15 فروردین 1395 22:02
من در روزگاری تیـــره زندگی میکنم در روزگاری که ســـاده سخن گفتن ، نشان بیخردی است.... و پیشانی بی چــین، نشان بی تفاوتی آری، آنکه می خندد خبر فاجعه را دریافت نکرده است... برتولت برشت
-
یک روز رسد غمی به اندازه کوه
چهارشنبه 11 فروردین 1395 09:29
یک روز رسد غمی به اندازه کوه یک روز رسد نشاط اندازه دشت افسانه زندگی چنین است گلم در سایه کوه باید از دشت گذشت ** مجتبی کاشانی ** خداگو با خداجو فرق دارد حقیقت با هیاهو فرق دارد بسا مشرک که خود قرآن بدست است نداند در حقیقت بت پرست است ** مهدی سهیلی **
-
ای دل ز زمانه رسم احسان مطلب
چهارشنبه 11 فروردین 1395 09:23
ای دل ز زمانه رسم احسان مطلب وز گردش دوران سرو سامان مطلب درمان طلبی درد تو افزون گردد با درد بسازو هیچ درمان مطلب ** خیام **
-
ما باید طبیعت را به چشم مادرمان بنگریم
چهارشنبه 11 فروردین 1395 00:49
ما باید طبیعت را به چشم مادرمان بنگریم و با آرامش خودمان را به او تسلیم کنیم تا بتوانیم خیلی راحت احساس کنیم که به جهان باز می گردیم همانطور که همه موجودات دیگر باز می گردند. همه ما در حقیقت جزء جدایی ناپذیر این کلیم. طغیان عبث است، ما باید خودمان را به این جریان بزرگ واگذاریم . هرمان هسه
-
راستی کن، که راستان رستند
چهارشنبه 11 فروردین 1395 00:19
راستی کن، که راستان رستند در جهان راستان قوی دستند راستگاران بلندنام شوند کجروان نیم پخته خام شوند یوسف از راستی رسید به تخت راستی کن، که راست گردد بخت گر بدی دامنش گرفت چه باک؟ چکند دست بد به دامن پاک؟ راست گوینده راست بیند خواب خواب یوسف که کج نشد، دریاب چون درو بود راست کرداری خواب او گشت قفل بیداری چون به نیکی...
-
در یک جامعه ی بیمار
سهشنبه 10 فروردین 1395 14:35
در یک جامعه ی بیمار، سالم ها بیمار محسوب می شوند... فردریش نیچه .... ..
-
بهتر است به جای لعنت فرستادن به تاریکی
سهشنبه 10 فروردین 1395 14:24
بهتر است به جای لعنت فرستادن به تاریکی، شمعی بیافروزیم. (کنفوسیوس)
-
بعضی ها برای زمین زدن شما تمام تلاش خودرا میکنند
سهشنبه 10 فروردین 1395 00:37
مراقب باشید: بعضی ها برای زمین زدن شما تمام تلاش خودرا میکنند ولی درمقابل چشمان شما تظاهربه کمک کردن میکنند
-
ﻣﺎ ﻫﻤﮕﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﯿﺎﺭﻩ، ﺗﻨﻬﺎ ﻫﺴﺘﯿﻢ.
سهشنبه 10 فروردین 1395 00:33
ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻫﻤﮕﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﯿﺎﺭﻩ، ﺗﻨﻬﺎ ﻫﺴﺘﯿﻢ. ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﻣﺎ ﮐﺎﻣﻼ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﻢ ﻭ ﻫﺮﭼﻪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﯾﻦ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﯾﻢ، ﺑﻪ ﻧﻔﻌﻤﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻨﻬﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ، ﭼﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﭼﻪ ﻣﺠﺮﺩ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﯾﺎﻓﺘﻨﯽ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. " ﺭﯾﭽﺎﺭﺩ ﺑﺎﺥ ".
-
هیچ مترسکی را شبیه گرگ نساخته اند
سهشنبه 10 فروردین 1395 00:16
هیچ مترسکی را شبیه گرگ نساخته اند شبیه پلنگ یا خرس هم نساخته اند به گمانم ترسناک تر از آدمیزاد نیافته اند مترسک سازها...
-
ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﭘﺰﺷﮏ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﺤﺘﺮﻡ ﺑﺎﺷﺪ
سهشنبه 10 فروردین 1395 00:05
ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﭘﺰﺷﮏ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﺤﺘﺮﻡ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﻧﺪ .. ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻫﺎ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﺤﺘﺮﻡ ﺗﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭﺣﺸﯽ ﺍﻧﺪ .. ﻭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﺗﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺮﺩﻣﺶ ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮕﻨﺪ ... . " ﺍﻓﻼﻃﻮﻥ "
-
شعر زندگی از سهراب سپهری
دوشنبه 9 فروردین 1395 02:59
شعر زندگی از سهراب سپهری شب آرامی بود می روم در ایوان، تا بپرسم از خود زندگی یعنی چه؟ مادرم سینی چایی در دست گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا لب پاشویه نشست پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین :با خودم می گفتم زندگی، راز بزرگی است که...
-
من در میان مردمی زندگی می کنم
دوشنبه 9 فروردین 1395 02:27
من در میان مردمی زندگی می کنم که باورشان نمی شود که من هم غمی دارم می گویند خوش به حالت که خوشحالی! نمی دانند که دلیل شاد بودنم باج دادن به آنهاست برای دوست داشتن من!
-
پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود
دوشنبه 24 اسفند 1394 13:25
بر روی ما نگاه خدا خنده می زند هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ایم زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا نام خدا نبردن از آن به که زیر لب بهر فریب خلق بگویی خدا خدا ما را چه غم که شیخ شبی در میان جمع بر رویمان ببست به شادی در بهشت او...
-
یکرنگی
یکشنبه 23 اسفند 1394 13:51
سربلندی گر تو خواهی،با همه یک رنگ باش ، قالی از صد رنگ بودن زیر پا افتاده است. منبع: ×
-
ققنوس
سهشنبه 11 اسفند 1394 23:53
ققنوس سوخت و از سوختن دوباره زنده گشت......مرغی نادر وتنها که می سوزذ واز خاکستر آن ققنوسی دیگر پدید میاید ساینا حیلت رها کن عاشقــا دیوانه شو دیوانه شو و انـدر دل آتش درآ پــــروانـه شــو پروانــــــه شو هــم خــویش را بیگـــانه کن هم خانه را ویرانه کن و آنگه بیا با عاشقان هم خانـه شـو هم خانه شــو رو سینــه را چـون...
-
چه دوستم داشته باشی و چه ازمن متنفر باشی
سهشنبه 11 اسفند 1394 00:44
چه دوستم داشته باشی و چه ازمن متنفر باشی در هر صورت بهم لطف میکنی چون اگه دوستم داشته باشی تو قلبت هستم و اگه ازم متنفر باشی تو ذهنتم . شکسپیر
-
غم مخور از دوری و دیری
دوشنبه 10 اسفند 1394 22:32
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است ای بس غم و شادی، که پس پرده نهان است گر مرد رهی ؛ غم مخور از دوری و دیری دانی که رسیدن هنر گام زمان است تو رهرو دیرینه سرمنزل عشقی بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است آبی که بر آسود ، زمینش بخورد زود دریا شود آن رود که پیوسته روان است از روی تو دل کندنم آموخت زمانه این دیده از ان روست...
-
زندگی بافتن یک قالیست
دوشنبه 10 اسفند 1394 21:05
زندگی بافتن یک قالیست نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی نقشه را اوست که تعیین کرده تو در این بین فقط می بافی نقشه را خوب ببین نکند آخر کار قالی زندگی ات را نخرند ! افشین سامی
-
من تنها یک چیز میدانم و آن اینکه هیچ نمیدانم.
دوشنبه 10 اسفند 1394 20:47
من تنها یک چیز میدانم و آن اینکه هیچ نمیدانم. (سقراط)
-
آی آقا ! سفره خالی می خرید؟؟؟
دوشنبه 10 اسفند 1394 20:39
یاد دارم یک غروب سرد سرد می گذشت از توی کوچه دوره گرد. «دوره گردم کهنه قالی میخرم کاسه و ظرف سفالی میخرم دست دوم جنس عالی میخرم گر نداری کوزه خالی میخرم» اشک در چشمان بابا حلقه بست عاقبت آهی زد و بغضش شکست. «اول سال است؛ نان در سفره نیست ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟» بوی نان تازه هوش از ما ربود اتفاقا مادرم هم روزه...
-
دوستی با طبیعت
دوشنبه 10 اسفند 1394 18:52
هر قدر به طبیعت نزدیک شوی، زندگانی شایسته تری را پیدا میکنی. (نیما یوشیج)
-
برابری انسانها
دوشنبه 10 اسفند 1394 14:03
آرزو دارم روزی این حقیقت به واقعیت مبدل شود که همهی انسانها برابرند. (مارتین لوترکینگ)
-
به نام خدا
دوشنبه 10 اسفند 1394 13:59
شروع وبلاگ دوشنبه 10 اسفند 1394 ساعت